برفینبرفین، تا این لحظه: 1 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

نی نی مامان سارا

26 مرداد 1401

دخترکم الان ساعت 10.36 دقیقه شب هست و ما همه اومدیم بخوابیم .از اونجایی که باران عادت داره قبل از خواب کنارش بخوابم و براش قصه بگم امشب بابا رفت کنار باران بخوابه گرچه باباها مثل مامانا نیستن.حقیقتش کمردردم بیشتر شده تواناییم کمتر شده.وقتی موقع استراحت میشه میخوابم تکون میخوری خستگیم در میره قربون صدقه ت میرم.میگم خدا رو شکر که حالت خوبه و تکون میخوری .امشب هم برات لالایی انگلیسی هم فارسی گذاشتم.باران هم اومد کنارم گفت مامان من و نی نی و شما سه تایی لالایی گوش کنیم.دوست داشت کنارم بخوابه ولی علی رغم میلم مجبور شدم بگم بره اتاقش.گرچه خودم هم دلم راضی نبود دوست داشتم کنارم باشه یهویی بغضم گرفت و گریم گرفت نگران شدم .نگران وقتی که برم بیمارستان...
26 مرداد 1401

اولین تکون

عزیزکم من و بابا و باران از شنبه هفته پیش کرونا گرفتیم خواهرت و بابا خوب شدن منتها من بخاطر شما نمیتونستم هر دارویی بخورم سرفه هام همچنان مونده. دیشب هم دکتر بودم امروز هم به خاطر ورم هایی که داشتم رفتم پیش دکترم دکتر خطیر.دکترم رو عوض کردم دکتر قبلی که الهه ثناگو بود به شدت بد بود و خیلی پولکی و نوبت دهی افتضاح تا مدتها حتی دو ساعت معطل میشدم با اینکه دو سری استراحت مطلق بودم.دکتر خطیر گفت علت ورمها خوردن نمک زیاد هست و باید کمش کنم.نو سونوی غربالگری دوم روی قلبت یه نقطه سفید کوچولو بود که دکتر سونو گفت اصلا چیز مهمی نیست بعد زایمان میره دکتر خودمم همینو گفت ولی باز برای سه هفته دیگه اکوکاردیوگرافی قلب جنین نوشت.داروهامو امروز شارژ کردم ...
4 مرداد 1401
1